کاملم کن پارت ۲۹

بازی رو شروع کردن اولی خیلی خنده دار بود جمله «میدوریا با باکوگو جوره» نتیجه اخر«میم رفت به کپه» همه کلی حال کردیم چند بار بازی کردیم بعد به سرم زد که بریم به باغ آخه اونجا خیلی بزرگ تره و هوای تازه هم داره
‌راکی: بچه ها میآید بریم به باغ
‌همه: باشه
بچه ها رفتن به باغ قصر اونجا حتی نگهبان هم بود بعد از کلی مسخره بازی کریشیما یکم استراحت کردن که راکی با بقیه دخترا بلند شدن تا برن گل جمع کنند برای تاج گل پسرا هم همونجا به استراحت ادامه دادن یکم گذشت راکی و کیوکا صدایی شنیدن ولی منبع اون رو پیدا نکردن داشتن تاج گل درست میکردن راکی بخاطر صدا بلند شد از دخترا فاصله گرفت و بعد یه آدم کش شمشیرش رو برد سمت شکم راکی یاتو سریع عمل کرد تا به راکی آسیبی نرسد اون آدم کش چندین بار به یاتو ضربه زد ولی شمشیرش رد شد و موقع رد شدن از یاتو خودش می‌افتاد یکم که گذشت راکی به خودش اومد از یاتو شمشیر خواست با شمشیر تازه افتاد به جون آدم کش حالا راکی خیلی سریع نبود ولی بازم تونست دستگیرش کند بخاطر همین همه دخترا متعجب به راکی نگاه می کردن آخه راکی رو که دیدن فکر کردن دختر ارومیه ولی با شمشیرزنی که کرد کلا نظرشون عوض شد وقتی رفتن جای پسرا کرک و پر پسرا ریخت چون راکی از همه مظلوم تر بود و یه آدم کش رو دستگیر کرده بود وقتی بردش ازش سوالاتی پرسید اونم جواب داد البته کمکش نکرد هیچ اطلاعاتی از اربابش نداشت دادش به سرباز ها و برگشت جای بچه ها همه کلی حال کرده بودن و راکی رو تحسین می کردن شوتو متعجب بود از کار راکی
خب بعد از اون ماجرا همه فهمیده بودن الهه مقدس بزرگ رو یه دختر در اختیار داره البته پادشاه سعی نکرد راکی رو از شوتو بگیره چون به عشق اون دو اطمینان داشت و نمی خواست جلوش رو بگیره
#مای_هیرو_اکادمی #مدرسه_قهرمانانه_من #شوتو_تودوروکی #کاملم_کن #فن_فیک #سناریو #انیمه #مانگا
دیدگاه ها (۱)

کاملم کن پارت ۲۸

سلام

زیبایی عشق

نبرد جنستی !!!بلایی که سره مردم دنیا اوردن منو یاد اون شعری ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط